..♥♥.................. میگن فردوسی در توصیف صحنهی خداحافظی زال و رودابه میگه: بٙرِ خویش تار و بٙرٙش پود کرد یعنی عین تار و پود تو آغوش هم گره خوردند و به هم پیچیدند به همین غلظت :)
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ سلام. یارو دکتر خوش تیپه گفته به هر کی میرسم نگم سلام، ولی من میگم به شما. شما که هرکی نیسی، سلام جات خالی، پریشب باد زد برگ درخت پیره رو ریخت تو حیاط آسایشگاه یهو دیدیم همه جا شد برگای چروک زرد و نارنجی، خسته خسته فهمیدیم پاییز شده. پاییز یهو میاد، می دونی که وقتی میاد که بدونی بهارت رفته واسه همیشه گفته بودم برات این روزا خوبم، یعنی از وقتی فراموشت کردم خوبم صبح تا شب به دیوار نیگا می کنم به همه چی فکر میکنم غیر تو، شبا هم قرصای آبی میخورم، خوابم نمی بره راه میرم تو حیاط، با دو تا مورچه رفیق شدیم، تا صبح با هم می گردیم دور حوض خالی، ساکت ساکت حوض خالی عین قبره، آدم دوس داره بره بخوابه توش، ولی یادمون میاد هیشکی نیس بالا قبرمون گل بذاره، میگیم ولش کن نصفه شبی چارشب پیشا رفتیم با پرستار قشنگه حرف زدیم، نمره خونه شما رو دادیم گرفت، یه دل سیر صداتو گوش کردیم صدات رو پیغامگیر عین قدیما مهربونه، همونجوری که میگفتی انقد منو نخندون دیوونه. یادته؟ یادت رفته از بس نبودیم عکساتو دیدم دلبر. با یارو جدیدیه، تو سفید پوشیدی اون سیاه، چه به هم میاین چقد هم قشنگ خندیده بودی براش، یه جوری نیگاش کرده بودی انگار که اون تو باشه و تو من همون شکلیه که دوس داشتی همیشه قشنگه، دوسش دارم. یعنی هر کی رو تو دوس داری منم دوس دارم این نامه آخرمه واسه تو باس جمع کنیم بریم از این آسایشگاه، دکتر گفته روزا میتونی بری کار کنی، شبا بیای همینجا بخوابی خیلی بهترم توئم دیگه نترس ، من نمیام داد بزنم سرت، نمیامَم دورت بگردم، نمیام اونقد بخندونمت که ضعف کنی، نمیام بشینم بغل دستت تو ماشینت و سر هر پیچ ماچت کنم، نمیام برات شعر بخونم شبا، نمیام اونقد بگم میشه دلبرانه بنگری که کلافه شی، نمیام بمونم کنارت و شب تا صبح نیگات کنم بس که ماهی وقتی خوابی نه میرم گم و گور میشم، ته مهای شهر جدیدیه از من بهتره، میدونم دیدم تو عکسا ببخش اگه نبودم اونی که میخواستی، دوس داشتم باشم، بلد نبودم توئم دیگه فکر من نباش، غصه نخور، نیا از پشت میله های آسایشگاه یواشکی نیگام کن خوبم خیال کن دیوونه یه شب خوابید تو حوض خالی، مورچه ها خاک ریختن روش، کلاغ واسش مرثیه خوند، برف اومد همه یادشون رفته من رو، تو هم بخند و بگذر و فراموش کن که دنیا محل گذره حالا که تموم شده بذار این خط آخر نامه بگم برات، می ارزید اون روزا به این شبا می ارزید گفتم که بدونی پشیمون نیسم فقط دیگه نیسم، خستم، میخوام چارتا پاییز بخوابم همه میگن آبروم رفته، منم میخندم ومیگم همینه آبرو خدافس
*-*-*-*-*-*-*-*-*-* من بعضی اوقات متن عاشقانه هم مینویسم اما نه عاشقم نه دلم شکسته فقط مینویسم تا عشق یاد قلبم بمونه تو این دوره و زمونه دل کندن ها عادت کردن ها هوس ها دارم تمرین آدم بودن میکنم همین *-*-*-*-*-*-*-*-*-*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ يك روز تو را خواهم دزديد پاي همه چيزش هم مي ايستم اصلاً گروگانت ميگيرم يك داستانِ پليسيِ عاشقانه تيترِ يكِ اخبار ميشويم صداي دوست داشتنم را به گوش دنيا خواهم رساند از آنها "تو"را ميخواهم در قبالِ آزادي ات...آزادت ميكنم به شرطي كه مالِ خودم شوي ديوانه شدم نه ؟ من حتي براي داشتنت،به اين اراجيف هم فكر ميكنم ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ علي قاضي نظام
*0*0*0*0*0*0*0* تازگیا دارم با خودم فکر میکنم که،چقدر نامه های غمگین چقدر حرفهای ناامید کننده...چقدر گریه...بسه دیگه...چرا زاویه ی دیدمو عوض نکنم؟ میخوام به احساسی که بهش دارم افتخار کنم میخوام از اینکه دوسش دارم احساس شادی کنم خدا رو هم شاکرم که همچین کسیو دوست دارم و نه کس دیگه ای رو کسی رو دوست دارم که از نظر همه چیز بهترینه هیچ عیبی نمیتونه داشته باشه،خودش بی نقص ترین آدمه روی زمینه دیگه نمیخوام فکر اینکه چقدر ازم دوره منو به گریه بندازه اینو میدونم که هیچ وقت نمیتونه از قلبم بیرون بیاد؛همینطور اینم میدونم که پاک کردن خاطراتش محاله میخوام برای همیشه تو خاطراتم بمونه اما فقط میخوام از ذهنم بیرون بره فقط میخوام گاهی اوقات به یادش بیفتم اشکالی نداره که دلم براش تنگ میشه اشکالی نداره که فکر اینکه ماه ها نمیتونم نه ببینمش و نه صداشو بشنوم به گریه بندازتم اشکالی نداره که موقع نزدیک شدن بهش استرس میگیرم و از درون گرمای شدیدی رو حس میکنم اشکالی نداره که بازم هر شب دربارش مینویسم فقط همین به خاطر اینکه دیگه ازش دورم گریه نکنم همین به این که قلب من پیش اونه افتخار میکنم همین که از من خاطراتی تو ذهنش تا ابد میمونه همین که از من برای روز تولدش یادگاری داره و همین که اینو میدونم که هیچ وقت عشقش نمیتونه از قلبم فرار کنه...راضیم *0*0*0*0*0*0*0* Sepideh.MJ
o*o*o*o*o*o*o*o پاهامو روی تخت میزارم و آروم دراز میکشم...گل رز کاغذی ای که یکیش را به تو داده بودم را از گوشه ی تختم برداشتم و در دست گرفتم.نگاهش که کردم،تمام گلبرگ های کاغذیش گویی چهره ی زیبای تو را به تصویر کشیده بودند بوسه ای بر روی گلبرگهایش زدم و بوییدمش...اما حیف که بوی تو را نمیداد...بوی کاغذ میداد...بوی آن روز های تلخ را میداد...بوی همان روزهایی که... بگذریم،فکر کنم باز هم شر و ور گوییام آغاز شده...آخر برای تو چه مهم است که بوی چه روزهایی را میداد میدانی چیست؟!حالا که دارم برایت این نامه را میخوانم،مانند تمام نامه های دیگرم مخاطبم فقط خود شنونده ات هستی،اصلا دوست ندارم فکر کنی با کس دیگری ام...آخر میدانی؟!مگر میشود به جز تو برای کس دیگری هم نوشت؟ هر شب موقع خواب یادت را محکم به آغوش میگیرم و هق میزنم...آنقدر هق میزنم که با همان چشمان خیس به خواب میروم باز هم میدانی چیست؟خواستم بدانی که خیلی وقت است که دیگر این نبض نمیزند،خواستم بدانی که خیلی وقت است که دیگر نفس نمیکشم...فقط مرده ی متحرکی هستم که به امید کمی توجهت هنوز میتوانم بر پاهای خودم بایستم،که امید دارم کمی،فقط کمی بیشتر...توجهایت را نثارم کنی تا روح و جان از دست رفته ام به وجود و جسمم برگردد
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ عکس رو زوم کنید بیاریتش جلو ببینید چه خوشگلع 😍😍😍
صدای خش خش ورقه های آلومینیومی بدجور میرفت رو اعصابم با اعصابی خورد شماره کسی رو که انگار نباید میگرفتمو،گرفتم یه بوق،برنداشت...سه بوق،برنداشت...شش بوق،برنداشت...بوق هفتمی رو که زد خواستم قطع کنم که صداش پیچید تو گوشم
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم